اليسای نازماليسای نازم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
مامان فیروزهمامان فیروزه، تا این لحظه: 31 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره
بابا اسیبابا اسی، تا این لحظه: 34 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

الیســا پری کوچولوی مامانی

خودکفا خانومی...

    سلام به یکی یدونه خونه ی ما...الیسا جونم چی بگم از این روزا ت که هر چی از خانومیت بگم والا کمه دخمری دیگه داری کم کم به ی سالگیت نزدیک میشی خیلی برام اورش سخته که این همه مدت از یه نی نی مراقبت کردم اونم با عشق.بگم از این روزات که عاشق بابا اسی هستی یعنی وقتی میگم عاشق به معنای واقعی کلمست شاید بیشتر از اینا.آخه براش هلاکی ...هزار مرتبه شکر عاشق غذایی هر چند وعده که برات آماده کنم چه غذای اصلی چه میان وعده پایه ای ...چیزی هم نشده که تا به حال دست رد زده باشی همه جور چیزی دوست داری از هویج خام بگیر تا هر نوع میوه و خوراکی وغذا...مدتی میشه که بعضی از وعده های روزانتو میدم خودت بخوری که عاشق این کاری البته چون بیشتر بهت حس با...
31 تير 1393

پیک نیک با الیسا جون( جمعه ۲۰ تیر ۹۳ )

          عاشق این عکستم که داری بابا رو مشغول درست کردن آتیش نگاه میکنی خخخخخ        بابایی عشق جنگل رفته بالای درخت    بالاخره گل مخصوصت رو پیدا کردیم گل انار : واقعا وقتی گل برگاشو لمس کردم همونایی که توشه و قرمز تره تازه فهمیدم بهترین اسمو برات انتخاب کردم درخورته     الیسا دختری به ظرافت گلبرگه انار دوست داررریم    و اما اولین تجربه استخر توپ.عاشقش شدی نمیذاشتی بیاریمت بیرون منم اومدم داخل کلی حال کردم باربی بودن اینجاها به درد میخوره وزنم مجاز بود خخخخخ   دوست دارم گل پری&...
21 تير 1393

***ده ماهگیت مبارک سفید برفی***

          سلام گل ناز عروسکم ده ماهه شدی وااااااای چه زود داره میگذره باور کردنی نیست انگاری همین دیروز بود که داشتم از کنجکاوی میمردم قراره نینی توی شکمم چه شکلی باشه حالا  ده ماه گذشت عزیزم خودمونیم از اونی که فکر میکردمم خوشگل تر بودی واااااااای هلاکتم نفسی...نازنین دخمر امروز واست کیک ده ماهگی پختم مثل همیشه کیکام حرف نداره خخخخخخخ سوگند جونم برات هدیه ی جشن دندونی خریده که همون لباسم تنت کردم دستش بی بلا خوب میدونه چه رنگی بهت میاد بلااااااا وقتی پوشیدم تنت زودی برات اسپند دود کردم عروسکم خلاصه با خاله الهه و خاله سمیه و فاعزه جون و سوگند جونی برات ده ماهگیتو جشن گرفتیم ...
18 تير 1393

احوالات این چند روز غیبتمون...

سلام پرنسس زیبای ما این چند روز سخت ترین روزای مادرانه ی من بود شما مریض شدی هم سرما خوردی هم تب .............. که ازش متنفرم و هم لج واسه پنجمین دندونت که قراره در بیاد و خیلی بی تابت کرده چهار روز از غیبتم که به بیمار شدن شما گذشت و بقیه هم به خاطر تبلتم هست که دادم نمایندگی درست کنه چون جنابعالی تف مالیش کردی دکمه ی بغلش که مربوط به ولوم صداست کار نمی کرد شاید مهم نبود ولی تا گارانتی داره باید استفاده برررررررد خخخخخ البته شاید چند روز طول بکشه تا بگیرمش  الانم با تبلت خاله فاعزه دارم مینویسم برات .چون تبلت خاله جون برنامه ی کم کردن حجم و چیزای دیگه نداره عکسای نازتو وقتی تبلت خودمو گرفتم برات میذارم ماه پیشونی . این شبا همش...
16 تير 1393

ماه رمضان. ماه ضیافت الاهی مباررررک

      سلام نازگلم امسال اولین سالی هستش که ماه رمضان در کنارمونی من میمیرم برای تو و بودنت خیلی این ماهو دوست دارم و خوشحالم که تازه اولین روزه که شروع شده من روزه نمیگیرم گلم اما امیدوارم لطف خدا شامل حال ما هم بشه خددددددددددددا میدونم خیلی مهمون نوازی ما رو هم بپذیر اولین سفره ی افطار زندگیتو خونه ی بابا رمضون بودیم خیلی خوب بود بابایی هم اسمش با این ماه سته به اندازه ی این ماه هم عزیزه واسمون خدا هزار سالش کنه انشاالله قربونت برم که زودی وا کردی قرآنو .حافظت باشه همیشه. اولین افطاری که خوردی کشک بادنجان بود که به دستور خاله الهه که روزه داشت پخته شد.بعد افطاری رفتیم با بابایی ددر که وقتی رسیدیم خونه این ط...
9 تير 1393

این جمعه و اولین تجربه ی دریای الیسا نفس

         گلکم جمعه با خانواده ی پدریت رفتیم دریا ...خیلی خوش گذشت مگه میشه شما باشی و بد بگذره...مجهز کردبودم خودمو که آب بازی کنی اما از بس شلوغ بود و لب ساحل بچه ها بازی میکردن آب دریا آلوده شده بود تبم نگرفت آب بازی کنیم عشقم اما تو دریا خیلی دوست داری  میریم سراغ عکسا             آب هندونه خورون به صورت خود کفا فدای یه دونه دخمر      میمیرم برای هر دوتاتون وااااای اینی که بغله منه دخمرمه ممنون خدااااااااا دخمری جت اسکی سواری خوش گذشت!!!! عاشقتم م م م اخمو  یه دخمر دارم شاه نداره خخخخ...
8 تير 1393

محصولات زمینمون

  سلام نفس مامانی قربونت برم دختر ناز و خانومم هر چی ازت تعریف کنم به خدا کمه عروسکم دیروز شما رو گذاشتیم پیش مامان زهرا رفتیم تا ببینیم چیزایی که مامان شهین کاشته در اومده یا نه ببخش که نبردیمت آخه آفتاب بود وخیلی گرم شما میسوختی تا رسیدیم من دیدم بلههههههه کلی چیز میز در اومده و افتادم به جونشون اینم عکس اولین محصول زمینمون خخخخخ دوست دارم خوشگلم موقع برگشت یه جای خوشگل دیدیم قرار گذاشتیم تا یه روز با هم بریم از شما عکس بگیریم میمیرم برات مامی.عاشق چیدن این چیزام باید باغبون میشدم خخخخخ فعلا بای تا با عکسای خوشملت بیام بوووووووس ...
6 تير 1393
1